آخرین مطالب
امکانات وب
برخیز تا پناه به میخانه ای بریماز عمر دست شسته به پیمانه ای بریم مستانه گر که بر سر ما جام بشکنندخوش تر که رنج صحبت فرزانه ای بریم از چرخ شکوه ،قصه ی بیهوده گفتن استدیوانگی است شکوه به دیوانه ای بریم آن سان شدم ملول که گر وجه می رسداین پنج روزه خانه به میخانه ای بریم آنجا هم ار نشد که شوم ،همتم کجاستچون جغد آشیانه به ویرانه ای بريمعماد خراساني شوريدگان معرفت...ادامه مطلب
ما را در سایت شوريدگان معرفت دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 2shoredegan0 بازدید : 90
من زنده بودم اما انگار مرده بودماز بس که روزها را با شب شمرده بودم یک عمر دور و تنها تنها به جرم این کهاو سرسپرده می خواست ‚ من دل سپرده بودم یک عمر می شد آری در ذره ای بگنجماز بس که خویشتن را در خود فشرده بودم در آن هوای دلگیر وقتی غروب می شدگویی بجای خورشید من زخم خورده بودم وقتی غروب می شد وقتی غروب می شدکاش آن غروب ها را از یاد برده بودم محمد علي بهمني شوريدگان معرفت...ادامه مطلب
ما را در سایت شوريدگان معرفت دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 2shoredegan0 بازدید : 116
یارب این شب چه شبی هست که دربردارم شـــــــب قدر است اگر پا به قدَر بر دارم هر رگ و مویم از این واقعه محرم شده است به نظـــــــــر بازیِ پنهـــــان که مکرر دارم دلم انگار کـــــــــــــــه آئینه ی راز آلود است باید این آینـــــه تا صبـــــــــح مصوّر دارم خونِ دل خورده طمع کی کند ازسفره ی غیر خون و خــــــوانِِ دل از این جمله میسّر دارم گـــوشه گیران چه میِ ِ ذکر به ساغر کردند کــه من این مستی از آن ساقی و ساغر دارم حُســـــنِ تدبیر دل و روشنـــیِ جان سر شوريدگان معرفت...
ما را در سایت شوريدگان معرفت دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 2shoredegan0 بازدید : 85
از ازل گر چه که من بی کس و تنها بودم ای پدر رفتی و بر بی کسی ام افزودم گر چه که هستی من معنی تنهایی بود تو که بودی به خدا معنی تن ها بودم شد گذرگاهِ خزان ترجمه ی حالت من تا بدانی به چه حالی و چه حزن آلودم به عزیزی تو سوگند که از هر دو جهان من به یاد تو و با خاطره ات خوشنودم پندِ تو سمفونی ِ وحی ِ چو پیغمبر بود که شده نغمه گرِ گوش دل از داوودم چشم مردم پی موعود به هرعصری هست هم تویی مردم چشم من و هم موعودم باغبانا ! سرِ این باغ چه آمد بی تو گذرِ بادِ خزان شوريدگان معرفت...
ما را در سایت شوريدگان معرفت دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 2shoredegan0 بازدید : 105
از هر چه می رود سخن دوست خوش ترستپیغام آشنا نفس روح پرورست
هرگز وجود حاضر غایب شنیده ایمن در میان جمع و دلم جای دیگرست
شاهد که در میان نبود شمع گو بمیرچون هست اگر چراغ نباشد منورست
ابنای روزگار به ص شوريدگان معرفت...ادامه مطلب
ما را در سایت شوريدگان معرفت دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 2shoredegan0 بازدید : 78
عمری گذشت و عشق تو از یاد من نرفت دل ، همزبانی از غم تو خوب تر نداشت این درد جانگداز زمن روی برنتافت وین رنج دلنواز زمن دست برنداشت تنها و نامراد در این سال های سخت من بودم و نوای دل بینوای من دردا كه بعد از آن همه امید و اشتیاق دیر آشنا دل تو ، نشد آشنای من از یاد تو كجا بگریزم كه بی گمان تا وقت مرگ دست ندارد ز دامنم با چشم دل به چهره خود می كنم نگاه كاین صورت مجسم رنج است یا منم ؟ امروز این تویی كه به یاد گذشته ها در چشم رنجدیده من می كنی نگاه چشم شوريدگان معرفت...
ما را در سایت شوريدگان معرفت دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 2shoredegan0 بازدید : 61
اتفاقم به سر کوی کسی افتاده‌ست
که در آن کوی چو من کشته بسی افتاده‌ست
خبر ما برسانید به مرغان چمن
که هم آواز شما در قفسی افتاده‌ست
به دلارام بگو ای نفس باد سحر
کار ما همچو سحر با نفسی افتاده‌ست
بند شوريدگان معرفت...ادامه مطلب
ما را در سایت شوريدگان معرفت دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 2shoredegan0 بازدید : 87
بیا که آیه ی جان را تلاوتی بکنیمبه جان شنیدن و گفتن حلاوتی بکنیم در این زمانه ی بی جان بیا که جانان رابه این بهانه که جانست دعوتی بکنیم ب شوريدگان معرفت...ادامه مطلب
ما را در سایت شوريدگان معرفت دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 2shoredegan0 بازدید : 113
چنان به موی تو آشفته‌ام به بوی تو مستکه نیستم خبر از هر چه در دو عالم هستدگر به روی کسم دیده بر نمی‌باشدخلیل من همه بت‌های آزری بشکستمجال خواب نمی‌باشدم ز دست خیالدر سرای نشاید بر آشنایان بستدر قفس طل شوريدگان معرفت...ادامه مطلب
ما را در سایت شوريدگان معرفت دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 2shoredegan0 بازدید : 105
در آن دقايق پر اضطراب -پر تشويشرها ز شاخه بر امواج بادها مي رفتبه رودها پيوستو روي رود روان رفت برگ مرگ انديش به رود زمزمه گر گوش كن شوريدگان معرفت...ادامه مطلب
ما را در سایت شوريدگان معرفت دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 2shoredegan0 بازدید : 140